کد مطلب:140355 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

طرح مغلوبه کردن جنگ بواسطه عمرو بن حجاج
همان طوری كه قبلا گذشت حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه در آغاز حرب اموری را به آن لشگر كفرآئین پیشنهاد فرمودند كه آنها همه را رد كرده مگر یكی را و آن این بود كه در حرب مبارزان یكان یكان با هم بجنگند و باصطلاح كیفیت نبرد، نبرد تن به تن باشد لذا بر طبق این پیمان از طرفین یكان یكان به میدان می آمدند و هر كدام از اصحاب امام علیه السلام كه به صحنه كارزار می آمدند تا گروه انبوه


و جمعیت كثیری را به درك نمی فرستادند به شهادت نمی رسیدند این نحو از نبرد ادامه داشت تا نافع بن هلال به مبارزت پرداخت و بهمان گونه كه اصحاب جنگیدند او نیز مصاف نمود و دلیریها و شجاعتها از خود نشان داد و جمع بسیاری را كشت و به دارالبوار فرستاد، عمرو بن حجاج زبیدی بعد از مشاهده این همه رشادتها و دلیریها و شجاعتها از اصحاب خامس آل عبا از پیمانی كه به آن ملتزم شده بودند منصرف شد لذا همان طوری كه مرحوم مفید در ارشاد فرموده:

عمرو بن حجاج فریاد كشید و خطاب به لشگر گفت:

ای احمقهای نادان، وای بر شما آیا می دانید با چه اشخاصی مقاتله می كنید تا كی و تا چند خود را به چنگ شیران گرفتار می كنید، با شجاعان و نامداران اهل مصر مقاتله می كنید، با قومی جنگ می كنید كه از جان سیرند و تمنای مرگ می كنند، بخدا سوگند اگر این قوم تن به تن و یكان، یكان به میدان ما درآیند بر همه غالب شوند، دیگر كسی مأذون نیست به مبارزت ایشان برود بلكه باید بنای جنگ را به مغلوبه نهاد یعنی اگر یكی از آن قوم به مبارزت آمد شما بر سر وی هجوم آورید سنگ و چوب و عمود بر سر وی ببارید.

عمر سعد بر تدبیر و رأی عمرو بن حجاج تحسین و آفرین كرد، پس منادی در میان لشگر ندا كرد كه احدی به مبارزت این قوم نرود بلكه مغلوبه نمائید، در این وقت به قول طبری و دیگران عطش بر اصحاب شاه تشنه لبان چنان غلبه كرده بود كه عنان صبر و اختیار از دستشان برده بود و چنان امام علیه السلام افسرده و محزون شده بود كه از جان سیر و از زندگی دلگیر گشته بود پس آن وجود مقدس شمشیر از نیام كشید خواست به میدان رود و آنقدر جنگ كند تا كشته شود یكمرتبه اصحاب و انصار و اعوان و برادران و برادرزادگان از هر طرف دویدند جلوگیری كردند عرض نمودند:

ای نور دیده رسالت و ای خورشید آسمان ولایت: قربان خاك پایت شما را چه


می شود جای خود قرار بگیرید به ذات خدا كه ما تا جان در تن و رمق در بدن داریم نمی گذاریم شما قدم به میدان كارزار بگذارید فدایت شویم هنوز جمعیت ما مثل عقد ثریا مجتمعند و در حمایت و نصرت شما كمال جد و جهد را داریم

فرد



چاكران كم اگر شوند چه غم

از سر شه مباد موئی كم



امام علیه السلام چون ثبات قدم اصحاب را دید و عرائض ایشان را شنید اشگ از دیدگان فرو ریخت درباره ایشان دعاء خیر فرمود.